سه شنبه 8 آبان 1397 |
همه رفتندو من تنها میان قبر و قبرستان
نشستم با دو چشم تر به حال خویشتن گریان
که ما را هم شود روزی سکونت اندر این وادی
ندیدیم خیر در دنیا ، نباشد اخرش شادی
به گریه پا نهادیم اندر این دنیای بس فانی
به گریه میرویم اخر از این دنیای نفسانی
چقدر هستیم حقیر اما نمیدانیم و مغروریم
از ان چیزی که ما را هست نصیب دوریم، چون کوریم
سکوت مردگان گویا پر از فریاد و پیغام است
به انهایی که دلبسته به این دنیای بس خام است
شود روزی مکان هر کسی قبری که از خاک است
برای ان فقیر و شاه و ان مستی که ناپاک است
به ثروت یا مقام و منصب اکنون گر چه مینازی
به وقت مرگ انها را به یک انی تو میبازی
* حیدری*( مشنگ)
http://www.khalvatgahdel.ir/
H_mashang@
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : حیدری (مشنگ)
|